Unmemory Days
سرو چمانUnmemory Days
سرو چمانغربت شبانه
من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت،
در تهاجم با زمان، سوختم، آتش زدم...
بعدا فهمیدم که باید تسلیم قسمت بود! 
من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت،
در تهاجم با زمان، سوختم، آتش زدم...
بعدا فهمیدم که باید تسلیم قسمت بود!
سلام......
خوبی؟؟؟
شعر های وبلاگت خیلی قشنگ هستن.....
خدایی خوشم امد....
اگر تونستی به وبلاگ من هم یه سری بزن و نظر بده و بگو چه جور وبلاگی هستش....
ممنون که سر می زنی...
اما به نظر من سرنوشت رو خودمون میسازیم و دست خودمون هست......
سلام
تولدت مبارک!! (با اندکی تاخیر)
هواپیما رو هر وقت بپرونی می پره!!!
همیشه خوش باشی!!
افرین بابا ایول.پس بالاخره کم کم داری عاقل میشی
سلام.......از راهنمایی تون ممنونم....
بازم به وبلاگ من سر بزنید....خوشحال می شم....
راستی من شما را لینک می کنم شگر دلتون خواست من را لینک کنید....
افرین به برو بچز میبینم که بد جوری به تکا پو افتادن و تحویلت می گیرن.پول دادی بهشون؟
سلام میثم.. چطوری؟..
تو آدم بزرگی هستی... پس حتی اگر اشتباه هم بکنی قابل احترامه....
بالاخره اشتباه کردی یا نه ؟
:)
سلام به شما که زیبا می نویسید
تو همین نزدیکی شما یه میخونه هست که واسه اومدن تک تک شماها لحظه شماری می کنه پس زیاد منتظرش نذارین ......
منتظر قدوم مبارکتون هستم
میخونه ی حضرت عشق همیشه از شما پذیرایی می کنه الیته میوه ی پذیراییش چیزی نیست جز......عشق....
منتظرتون هستم
در پایان به این امیدوارم که اه اومدین صبر کنین و استفاده کنین البته که اگه این بنده ی حقیر لیاقت پذیرایی از شما رو داشته باشم
فعلا...
اون قسمتی که ازش میگی رو بیشترشو خودت می سازی. سازندش تویی، تو می سازی، تو خراب می کنی، تو به آتش می کشی،... پس سعی کن خوب بسازی که زمان در اون تأثیری نداشته باشه. نه تنها زمان، بلکه هیچ عامل خارجی نتونه در ساختن ساختمان زندگیت تأثیر بذاره!!!!