Unmemory Days

سرو چمان

Unmemory Days

سرو چمان

باش

 بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم

 باشد که نباشیم و بدانند که بودیم...

نظرات 5 + ارسال نظر
چشم تو چشم جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

کی جرات کرده پاس ندونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عکسشو بده خودم برات ادیتش می کنم ;)

آدم جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:28 ب.ظ

هر دیدارت برایم بهاریست..
پر از شکوفه های رنگین..
دریغا که چشمهایت گهگاه پاییز را به یاد می آورد!!!
بیدن یا نبیدن!
فلسفه این بید...لول(:

امین سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:36 ب.ظ http://aminkhaki.com

امیدوارم همچین اتفاقی نیفته برات چون تا فیها خالدونت میسوزه ... و خیلی هم سخته من یه چیز خشنگ تر برات مینبیسم
یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد
پس نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست
گر چه به ظاهر جسم خسته است
ولی دل دریاست تاب و توانش بیش از اینهاست
دوستت دارم ....
و تاوان آن هر چه باشد باشد
دوستت دارم ....
بیشتر از دیروز
باکی ندارم از هیچ کس و هیچ کس که تو را دارم
ای عزیز

سما شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:23 ق.ظ http://leosama.blogsky.com

بودی اینجوری شد . . . نباشی چی میشه !؟! بی خیال بابا . . . کم نیار .

مهرانی... چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:07 ب.ظ http://www.mehranweblog.blogsky.com/

ماهی یکبار آپدیت میکنی... ناز هم میکنی ؟
حتما باید در یک مکان عمومی اعتراف کنیم که دوست داریم؟...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد