Unmemory Days

سرو چمان

Unmemory Days

سرو چمان

تحقیق

به جون امیر مسعود این یارو دیوونس! اول که داشت به خاطر ۳جلسه غیبت درسیو که پدرم در اومد تا تونستم تو حذف و اضافه وردارمو حذف میکرد.بعد کلی جان نثار بازی نذاشتیم حذف کنه، بعد دوباره یه ادای دیگه واسمون دراورد، بهمون پروژه داده و دیگه کلاس تشکیل نمیشه!!!! البته این به در ظاهر به نفعمون میتونه باشه ، اما تجربه ی این چند سال ثابت کرده تو این دانشکده هیشکی مفت به کسی آیتم نمیده!!! پس حساب کار ما با این دکتر رفیعی با کرام الکاتبینه! خدا بخیر کنه! از بروبچ اگه کسی تجربه ی کامپوزیتی از رفیعی داره از ما دریغ نکنه لطفا، دعاتون میکنم، تازه کلی هم ثواب داره!

خمار مستی

همه عمربرندارم سرازاین خمارمستی     که هنوزمن نبودم که تودردلم نشستی
تونه مثل آفتابی که حضوروغیبت افتد    دگران روندوآیندو توهمچنانکه هستی

درد دل...


وقتی رفت لونه هیچ پرنده ای چراغ نداشت          واسه درد دل دلم هیچکسی رو سراغ نداشت. . .

                 

خدایا شکرت

سلام.میدونی دوست خوبم، تازه از سر کار اومم خونه.اونقد خستم و بدنم درد میکنه که نگو! حتی الان چشامم داره جوابم میکنه!اما خوشحالم که اینطوریه ! چون این مساله اینو یادم میندازه که تنم سالمه ،هنوز قدرت کار کردنو دارم ،هنوز یه کار خوب دارم که دوسشم دارم و اینکه هنوز چند تایی هواپیما واسمون مونده که بشه باهاشون ور رفت و صفا کرد.

خدایا تو رو به بزرگیت قسم فقط یه نموره آدما رو با هم مهربونتر کن. دیگه همه چیمون ردیفه. 

یا علی

سانحه پشت سانحه

سلام

امروز روز خوبی نبود! البته من معتقدم که این ما بنده ها هستیم که روزای حوب خدا رو بد می کنیم. اما میتونم به جرات بگم بعد از فوت مسعود امروز اولین روز تلخ این چند وقت بود.علتش هم بهم ریختگی اوضاع خودم بود و هم شنیدن خبر سقوط  C-130 ارتش توی منطقه مسکونی بود.دیروز و امروزو به خاطر امتحانای امروزم مرخصی گرفته بودم اما حتی یک کلمه هم درس نخوندم! امروز صبح بعد از گند زدن میانترم ارتعاشات و با درگیری ذهنی واسه دو تا امتحان بعدی سرکلاس سازه نشسته بودم که یه مسیج اومد.هانیه خبر سقوط هواپیما رو اونقدر راحت تو یه مسیج گفته بود که اول فکر کردم داره شوخی میکنه!اما خبر واقعیت داشت و   C130  توی سراه آذری سقوط کرده بود و 84 تا مسافر و خدمه و چند نفر هم روی زمین کشته شده بودن!خبر واقعا تکونم داده بود.بعد از کلاس سازه امتحان مدیریت داشتم که خوشبختانه استاد توی ترافیک گیر کرده بود و ما هم از فرصت استفاده کردیم و جیم شدیم! از بچه ها خواستم بریم هواپیما رو ببینیم اما کسی پایه نبود و خودم تنها رفتم. ترافیک آزادی وحشتناک  بود.پیاده آیت ا...سعیدیو رفتم پایین تا نزدیکیای سراه آذری.اونجا به بعدو دیگه بسته بودن و فقط میشد ساختمونی که آسیب دیدرو دید.فقط صدای آمبولانس و هلیکوپتر بود که میومد. وقتی فهمیدم دیگه کاریش نمیشه کرد سر خرو کج کردمو برگشتم طرف کلاس!  چون ساعت 6 امتحان داشتم.حالا بماند که اونو هم گند زدم.نمیدونم  باید تقصیر کی انداخت اما چرا جون آدما اهمیت نداره؟ چرا صنایع نظامی ما تو رعایت کردن استانداردها اینقدر ضعیف عمل میکنه؟ اونا با این کارشون وجهه هواپیمایی کشوریوهم خراب می کنن! مگه چند وقت از از سانحه 707  ساها میگذره؟ یا چطور میشه سانحه ایلیوشین  رو تو کرمان فراموش کرد؟ که خونواده های 270 نفر آدم بیگناه رو داغدار کرد! این یعنی چی؟ چرا فقط  هواپیماهای نظامی؟ به خدا نمیشه هیچ جوری تحلیلش کرد! میان آدما رو مثل....جابه جا میکنن حتی من شنیدم که این C-130 ها  اصلا صندلی و یا کمربند ایمنی ندارن یا حتی شنیدم  چند تا آهن پاره به هم جوش میدن تا کابین ایلیوشینو دو طبقه میکنن که مسافر ببرن!(البته این که بیشتر جنبه شوخی داره!) مسافر جماعت هم  که حاضره 5 تومن پول کمتر بده  و بهر قیمتی به مقصد برسه!پس میبینیم که نتیجه چیزی جزین نمیشه!

به کسی خرده نمی گیرم .اگه بخوام حرف بزنم دیگه نه حسش هست و نه جاش!

بگذریم. فقط بیاین واسه  قربانی های اشتباهاتمون طلب مغفرت کنیم...............