-
پرواز
شنبه 20 آبانماه سال 1385 12:40
آنکه پرواز را نمی فهمد هرچه بالاتر بروی تو را کوچکتر می بیند.
-
عشق
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1385 02:42
ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا خنک آن را که به شب یار و رفیقست خدا همه خفتند و فتادند به یکسو چو جماد تو نخسپی هله ای شاه جهان مونس ما هین مخسپید که شب شاه جهان بزم نهاد میکشد تا به سحرگاه شما را که صلا بر جهنده شده هر خفته ز جذب کرمش چون گلستان ز صبا و بچه از ذوق صبا شب نخوردی به سحر اشکم او پر بودی مصطفی را و...
-
باش
جمعه 6 مردادماه سال 1385 02:00
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم باشد که نباشیم و بدانند که بودیم...
-
در بسته
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1385 10:47
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن ، زمدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن دولب از برای لبیک به وظیفه باز کردن به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن زملاهی و مناهی همه احتراز کردن ، شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ، ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد که به روی...
-
ندای دل
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1385 20:30
((به ندای دلت گوش کن که بهترین راه کامیابی است)) در زندگی ناگزیر از انتخاب هایی هستیم که آسان نیستند,از آن هراسانیم که هر تصمیم ما ,آزرده کند کسی را که دوست می داریم. در چنین لحظاتی است که باید درون را بنگریم و به ندای دل گوش بسپاریم ,اگر نگران خواسته های دیگران باشیم واحساسات خود را نادیده بگریم , به شادی حقیقی دست...
-
غربت شبانه
جمعه 30 دیماه سال 1384 12:53
من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت، در تهاجم با زمان، سوختم، آتش زدم... بعدا فهمیدم که باید تسلیم قسمت بود!
-
چشم ژاله بار
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 00:58
آتشی در سینه دارم جاودانی عمر من مرگی است نامش زندگانی رحمتی کن کز غمت جان می سپارم بیش از این من طاقت هجران ندارم کی نهی بر سرم پای ای پری از وفاداری شد تمام اشک من بس در غمت کرده ام زاری نو گلی زیبا بود حسن و جوانی عطر آن گل رحمت است و مهربانی ناپسندیده بود دل شکستن رشته الفت و یاری گسستن کی کنی ای پری ، ترک ستمگری...
-
حل معادلات پیوستگی در توابع جریان یکنواخت
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 19:35
لطفا نظرتونو هم بگین!
-
تولدم مبارک
یکشنبه 18 دیماه سال 1384 16:46
سلام: شما رو بخدا ازم خرده نگیرین که چرا نیستم چرا خبرتونو نمیگیرم چرا زنگ نمیزنم چرا مسیج نمیدم چرا وبلاگ آپدیت نشده و ... نزدیک شدن به زمان امتحانات و بیماری حمید وهزارویک کار نیمه کاره دیگه شرایط رو اونقدر بقرنج کرده که حتی باعث شدن من روز تولدمو هم فراموش کنم!! اما این فرهاد مهربون بود که مثل همه این 4 سال زندگی...
-
وارش
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 19:52
نمیدونم چرا آدما دوس دارن همیشه از زیرش در برن! یعنی اونا نمیفهمن که خدا داره بهشون هال میده؟! درست از 6:40 شروع شد و درست 7:10 که پامو گذاشتم تو ساختمون تموم شد.اینگار فقط میخواست گناهای منو بشوره و ببره! امروز مثل همیشه خدا بدجوری داشت هال پخش میکرد. زیر بارون قدم زدن آخرشم اونقد چسبید که اگه به زور یخ زدگی انگشتای...
-
تحقیق
جمعه 2 دیماه سال 1384 21:12
به جون امیر مسعود این یارو دیوونس! اول که داشت به خاطر ۳جلسه غیبت درسیو که پدرم در اومد تا تونستم تو حذف و اضافه وردارمو حذف میکرد.بعد کلی جان نثار بازی نذاشتیم حذف کنه، بعد دوباره یه ادای دیگه واسمون دراورد، بهمون پروژه داده و دیگه کلاس تشکیل نمیشه!!!! البته این به در ظاهر به نفعمون میتونه باشه ، اما تجربه ی این چند...
-
خمار مستی
پنجشنبه 1 دیماه سال 1384 19:47
همه عمربرندارم سرازاین خمارمستی که هنوزمن نبودم که تودردلم نشستی تونه مثل آفتابی که حضوروغیبت افتد دگران روندوآیندو توهمچنانکه هستی
-
درد دل...
یکشنبه 20 آذرماه سال 1384 17:53
وقتی رفت لونه هیچ پرنده ای چراغ نداشت واسه درد دل دلم هیچکسی رو سراغ نداشت. . .
-
خدایا شکرت
شنبه 19 آذرماه سال 1384 20:34
سلام.میدونی دوست خوبم، تازه از سر کار اومم خونه.اونقد خستم و بدنم درد میکنه که نگو! حتی الان چشامم داره جوابم میکنه! اما خوشحالم که اینطوریه ! چون این مساله اینو یادم میندازه که تنم سالمه ،هنوز قدرت کار کردنو دارم ،هنوز یه کار خوب دارم که دوسشم دارم و اینکه هنوز چند تایی هواپیما واسمون مونده که بشه باهاشون ور رفت و...
-
سانحه پشت سانحه
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1384 01:39
سلام امروز روز خوبی نبود! البته من معتقدم که این ما بنده ها هستیم که روزای حوب خدا رو بد می کنیم. اما میتونم به جرات بگم بعد از فوت مسعود امروز اولین روز تلخ این چند وقت بود .علتش هم بهم ریختگی اوضاع خودم بود و هم شنیدن خبر سقوط C-130 ارتش توی منطقه مسکونی بود.دیروز و امروزو به خاطر امتحانای امروزم مرخصی گرفته بودم...
-
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 08:51
سلام؛ نه تعجب نکنید.خودمم میثم؛ بالاخره مگه من چیم از بقیه کمتره که اینجوری دهنتون وا مونده؟ مگه عیبه منم وبلاگ داشته باشم؟ مگه من دل ندارم؟ من چیم ازون مسعود کمتره ؟! تازشم من الآن تو سایت دانشکده دارم گزارشکار آزمایشگاه آیرومو آماده میکنم(چه غلطا!).تازه جالبتر اینه که بدونید من امروزو مرخصی گرفتم که این گزارش کوفتیو...